سفارش تبلیغ
صبا ویژن


گفتند: یک بت پرستى بوده که در دهه عاشورا نذرى داشته است که باید این دهه را مهمانى بدهد و براى سیدالشهداء عزادارى کند.
براى همین ، یک طبقه اى را به مسلمان ها منحصر مى کرد و مى گفت : ((هر جورى که خودتان مى خواهید، اطعام کنید. این طبقه تماما دست شماست . این هم پول ، دیگر به ما کارى نداشته باشید. ما هم به شما کارى نداریم .))
ظاهرا در هر سالى صد هزار روپیه خرج این مطلب مى کرد.
در یک سالى رفقایش آمدند و گفتند:
((این مبلغ زیاد است . شما مثلا این (پول ) را نصف بکن .)). صدر هزار روپیه در آن زمان زیاد بوده که این ها گفته اند نصف بکن .

در همین موقع که مى گفت چه بکنم ، یک کارخانه اى درست مى کرده و براى افتتاح کارخانه رفته بود. هنگامى که آن جا را تماشا مى کرده ، لباسش به چرخى که در کارخانه به کار آورده بودند، گیر مى کند و به داخل آهن ها مى رود. به حسب ظاهر، کارش تمام شده بود (و مرگش حتمى )، اما مى بینند یک کسى از داخل ، این بت پرست را گرفت و بیرون انداخت .
وقتى به او رسیدند، بى حال بود. بعد که به حال آمد، گفت :
((دویست هزار روپیه ))! گفتند؟ ((چه شد؟)) گفت : ((من که در چرخ کارخانه افتادم ، یک کسى آمد مرا گرفت و بیرون انداخت . گفتم : ((آقا تو که هستى ؟)) گفت : ((من همان هستم که صدهزار روپیه براى عزادارى من خرج مى کنى .)) وقتى که به هوش آمدم ، داد زدم که دویست هزار روپیه باید بدهم )).
البته شکى نیست ، یقین دارم که اگر (کسى ) بت پرست هم باشد یک توفیقى که مسلمان شود (شاید بیابد) و اگر نشد، تخفیفى در عذاب ، به آن ها داده مى شود. همه که در جهنم در یک رتبه نیستند. طبقاتى (گوناگون ) داریم . بعضى از بعضى دیگر متنفرند که خدا مى داند چه تنفرى دارند و مى گویند: ((خدا نکند ما پهلوى آن ها برویم )). چون عذاب آن ها در آن طبقه ، نسبت به طبقه پایین تر رحمت است .

 


نوشته شده در جمعه 88/9/27 ساعت 6:50 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )



      ѕσкσтє7