سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بدنبال حرکت آیه الله حاج آقا حسین قمى (متوفاى 1366 ق) به شهر رى که بخاطر اعتراض نسبت به جسارتهاى ضد مذهبى رضاخان صورت پذیرفت محلّ اقامت ایشان که در جوار حرم حضرت عبد العظیم بود محاصره شد. وى در یکى از شبها به قصد زیارت به مأمورى که نگهبان در باغ بود فرمود:

 

در را باز کن تا به زیارت مشرف شوم. مأمور از باز کردن در خوددارى نمود و به درخواستهاى مکرر او گوش نداد و اعتنا نمىکرد. آیه الله قمى(رحمه الله) خطاب به نگهبان فرمود: ما خود در را باز مىکنیم و مىرویم و احتیاجى به تو نداریم. سپس دو رکعت نماز به جا آورد و پس از آن دعایى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اسرار نماز ـ ملا محسن فیض کاشانى ـ ، ص6 ـ 7.

خواند در این هنگام در باغ خود به خود باز شد و ایشان از باغ خارج گردید و پس از ورود به حرم مطهر و انجام زیارت به باغ بازگشت.

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند***نماز نیمه شبى دفع صد بلا بکند(1)

نماز صبح اسارت

عصر روز سه شنبه وقتى که به دنبال عملیات پیروزمندانه والفجر 8 شهر «فاو» به تسخیر نیروهاى اسلامى درآمده بود ما به اتفاق تعدادى از دوستان امدادگر طى مأموریتى از بهدارى لشکر عازم خط مقدم شدیم و وارد فاو گشتیم. آن روز این شعار حماسى که همچون خورشید بر سینه دیوار مىدرخشید نظرم را به خود جلب کرد: «نماز صبح ظفر را سواره باید خواند». آن روز این شعار به صورت یک مصرع شعر در ذهنم نقش بست و پس از آن همیشه سعى مىکردم که مصرع دیگرى برایش پیدا کنم و آن را به صورت یک بیت کامل درآورم. امّا هر چه به ذهنم فشار مىآوردم و تفکر و تأمل مىکردم به جایى نمىرسیدم تا اینکه در طلوع فجر روز پنج شنبه در خط مقدم نبرد و در سنگر بهدارى بیت شعر بدین گونه تکمیل گردید: در خط مقدم نبرد نتوانستیم استحکامات زیادى فراهم نماییم. دشمن که از سه طرف ما را محاصره کرده بود توانست حلقه محاصره را کامل نماید و در نیمههاى شب بر سنگرهاى ما مسلط

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کرامات علماء، ص164.

شود. شب رفته رفته به سپیدى گرایید و ما نیز از امکان دریافت کمک مأیوس شدیم از این زمان به بعد فکر اسارت بیش از هر چیز دیگر ما را مىآزرد با روشن شدن هوا دیگر هیچگونه حرکتى نمىتوانستیم بکنیم تا چه رسد به این که براى وضو و اقامه نماز بیرون بیاییم. و درست در این لحظات بود که مصرع دوم شعر به ذهنم آمد و اینگونه تکمیل شد.

نماز صبح ظفر را سواره باید خواند***نماز صبح اسارت چگونه باید خواند؟

و با همان حالت مضطرب و نگرانى شدید که در داخل سنگر نشسته بودم، بصورت چمباتمه، دستهایم را به نیت تیمم بر زمین زده و سپس به حالت اشاره، اولین نماز صبح اسارت را به جا آوردم(1).

قبلاً به این نکته اشاره شد که نماز در هیچ برههاى از زندگى حتى در حساسترین لحظات حیات نباید ترک گردد و شاید نماز تنها عبادتى است که در اسلام، مگر در ایام عادات زنان، براى آن استثنایى درنظر گرفته نشد. و مؤمن هرگز از اقامه آن غافل نمىماند. و این مسأله را مجاهدان واقعى راه خدا و حفظ دین اسلام در هشت سال دفاع مقدس در مقابل حزب بعث عراق روشن کردهاند. آنان در حساسترین زمان نبرد با عراقىها از نماز خود غافل نمىشدند. از هزاران نمونه عدم غفلتشان از نماز در لحظات سخت نبرد، یک نمونه را بیان مىداریم تا شاید درسى براى ما قرار گیرد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نماز در اسارت، ص45.

نماز در زیر پتو

پس از انتقال به پشت خط مقدم عراقیها و یک هفته حبس در زندانهاى بصره نماز را با دست و پا و چشمهاى بسته خواندیم. آن هم بدون اینکه جهت قبله را بدانیم ما باید طورى نماز را اقامه مىکردیم که عراقیها متوجه نشوند. یک هفته بعد ما را که حدود پنجاه نفر بودیم به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند و در اتاقى به ابعاد 6×4 متر، که یک پتو کف آن را مىپوشاند حبس نمودند این اتاق یک دریچهاى داشت که از طریق آن نور خورشید برروى دیوار سلول مىافتاد. به همین دلیل توانستیم جهت صحیح قبله را پیدا کنیم. همان روز یکى از بچهها برخاست تا نماز را به حالت عادى اقامه کند اما قهقهه سربازان امنیتى بعث که مست بودند فرصت این کار را به هیچ کدام از ما نداد. آنها با انداختن آب دهان از پشت دریچه و دادن فحش و ناسزا، ما را مجبور کردند تا نماز را به صورت نشسته اقامه کنیم. آن روز، روز جمعه اوّل فروردین سال 65 بود و ما به خیال اینکه سال در ساعت یک بعد از ظهر تحویل مىشود به یکدیگر تبریک گفتیم و از خداوند آزادى بچهها را از بند اسارت طلب کردیم. چند روز بعد ما را به اردوگاه رمادى 10 منتقل کردند در آنجا نیز تا یک هفته نماز را در زیر پتو مىخواندیم(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نماز در اسارت، ص25.

نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 2:56 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )



      ѕσкσтє7