«بسم رب المهدی المنتظر» بر تو درود و بر تو سلامم بر من بتاب ای ماه تمامم بر تو غلامم؛ تویی امامم اگر چه ای گل، من بر تو خارم خدا میدونه که، تویی باغ و بهارم ای خسته یارم زیبا نگارم غیر تو مولا، به خدا کسی ندارم ای گل گزارم چشام مثه ابر بهاره از هجر آقامون میباره الهی که از راه بیاد و پا روی چشمامون بذاره دل بیقراره در انتظاره مولا نگاهی، بنما به حالم از بار عصیان، شکسته بالم ارباب عالم، نما حلالم وای از غریبی وای از جدایی آنکس که از عالم، نماید دلربایی سوزد ز داغ بی آشنایی میبارد از چشمش گهر از بی وفایی وای از جدایی دل آقامون غرق خونِ از دست ما و این زمونه اگر نیومده میدونم، به خاطر گناهامونه هرچی بدم من، اون مهربونه اون مهربونه
ѕσкσтє7 |