سفارش تبلیغ
صبا ویژن


با توجه به کثرت مذاهب در کشورهاى مختلف خصوصاً در چین و ژاپن که دو کشور منحصر به فردى هستند که بیشترین مذاهب و مکاتب را دارا مىباشند. هر چند که غالب آن مذاهب و مکاتب، بشرى و غیر الهى هستند. با مطالعه در آن مذاهب، نوعى عبادت و پرستش در آنها بچشم مىخورد. و صاحبان آن ادیان نحوه و طریقهاى از عبادت را طراحى نموده و اطاعت و عمل آن را بر پیروان لازم و ضرورى دانستهاند.

کنفوسیوس در چین و شینتو در ژاپن شاید بیشترین پیروان را در این دو کشور به خود اختصاص دادهاند. هر چند که این دو مذهب بیشتر به آداب و اخلاق توجه داشته، خصوصاً مذهب کنفوسیوس که بیشتر بعنوان یک مکتب اخلاقى در چین معروف است. و لیکن برنامههاى عبادى و نوعى خاص از شیوه دعا کردن را به پیروان خویش توصیه مىکنند(2).

و همه اینها نشان دهنده نیازهاى روحى و فطرى انسانهاست یعنى وجود یک نوع خاص از عبادت در ادیان الهى و غیر الهى بدان معناست که

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ادیان زنده جهان، ص363.
2 ـ توضیح بیشتر مطلب در کتاب تاریخ ادیان جهان، ج3 بخش 2 و3 و ادیان زنده جهان و تاریخ جامع ادیان.

انسانها قادر نیستند که همه نیازها و حاجات خود را به تنهایى بر آورده سازند و روح اجتماعى بشرهم توان و قدرت این امر را ندارد.

پس این انسان با همه توجهات و گرایشات دنیوى و مادى که دارد هرگز خود را از مسائل معنوى و عبادت و پرستش به قدرت ما فوق و ما رواى قدرت بشرى بىنیاز نمىبیند و این از بدیهىترین و روشنترین مسائل حیات بشرى است. این امر آنچنان واضح و روشن است که هرگاه کسى که خواسته ادعاى آوردن شریعتى را در میان بشر بنماید مىدانست که باید مکتب او داراى یک سلسله برنامههاى عبادى و سلوک معنوى و دینى داشته باشد فلذا هیچ یک از بنیانگذاران و مؤسسین مکاتب و ادیان بشرى، مذهب یا آئین براى بشر جعل نکرده و به ارمغان نیاوردهاند مگر اینکه در آن برنامههاى اعتقادى و عبادى را گنجایندهاند. چون به این نکته علم داشتهاند که اگر از این جهت نقصى وجودداشته باشد نفوذى پیدا نخواهند کرد. چنانچه بسیارى از مکاتب بشرى با نداشتن برنامههاى معنوى و یا ضعف آن به شکست منجر شدهاند.
نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:6 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


درباره جایگاه نماز در دین مبین اسلام قبلاً مطالبى را بیان داشتهایم و لیکن در این بخش چون از نماز و عبادت در برخى از ادیان الهى و مکاتب بشرى سخن گفتهایم. چند جملهاى را به مناسبت موضوع بیان مىداریم.

در دین اسلام که کاملترین ادیان الهى است و دینى است جاودانه و

جهانى، نماز سرلوحه همه عبادتهاست و آن را ستون دین دانستهاند. این عمل شبانه روز پنج بار بر هر مسلمانى واجب و لازم است و باید به وقتش آن را انجام دهند چون ترک آن بزرگترین گناه و معصیت به حساب مىآید. عقیده مسلمانان بر این است که نماز انسان را از هرگونه کارهاى زشت و ناپسند دور ساخته و مانع عظیمى در مقابل همه ظلمها و بىعدالتىها و رذایل پَست اخلاقى است. انسانى که مسلمان است و اهل نماز باشد دروغ نمىگوید، حقوق دیگران را زیر پا نمىگذارد، در امانت دیگران خیانت روا نمىدارد، بدنبال کسب حرام نمىرود، به همنوعان اذیّت و آزار نمىرساند.

مسلمان نمازگزار غیبت دیگران نمىکند، تهمت و افتراء نمىزند، کلمات زشت و قبیح بکار نمىبرد. فحاشى به برادران دینى حتى به همنوعانى که مسلمان نیستند نمىکند. در محاکم قضایى شهادت دروغ نمىدهد. به بینوایان و محرومان تا آنجا که توان و قدرت داشته باشد کمک مادى و معنوى مىنماید. در برخورد با دیگران متعادل است. طورى رفتار نمىکند که موجب تحقیر دیگران گردد کبر و غرور را جزء شخصیت خود ندانسته بلکه مقام کبرایى را از آن پروردگار خویش مىداند. خلاصه اینکه نمازهاى واجب پنجگانه چنان براى یک مسلمان اثر بخش است که مىتواند همه اوصاف و اخلاق انسانى را در او ایجاد و تمام صفات زشت را از او دور سازد.

علاوه بر نمازهاى پنجگانه که براى هر مسلمانى اقامه و بجا آوردن آن

واجب است نمازهاى دیگرى هم وجود دارد که بسیارى از آنها مستحب مىباشند مگر چند نمازى که در وقتهاى خاص واجب مىشوند. هر کدام از نمازهاى واجب و مستحب داراى مقدمات و شرایط خاصى هستند که در رسالههاى عملیه مراجع بزرگوار تقلید بیان شده است.

البته نماز یکى از اعمال دینى است که انجام آن براى هر فردى که مسلمان است واجب مىباشد و در کنار آن اعمال عبادى دیگرى نیز مطرح است.

این بود خلاصهاى از بحث نماز و عبادت در ادیان مختلف که به اختصار بیان نمودیم.

و هدف از تبیین این بخش این بوده است که براى جوانان روشن سازیم برنامه نماز و عبادت هیچ اختصاصى به دین اسلام ندارد بلکه هر مکتب و آئینى چنین برنامهاى را براى پیروان خود در نظر گرفتهاند و نبود و کاستى برنامه عبادى در کنار برنامه اعتقادى در هر دینى نشانه بزرگترین ضعف در آن است و دقیقاً چنین است که هیچ مکتبى بدون وجود برنامه معنوى و عبادى پایدار نخواهد بود. و این جهت قضیه است که ادیان و مکاتب را دوام و قوام مىبخشد.

وقتى که براى ما روشن شد که در همه ادیان مسائل عبادى وجوددارد و هیچ مکتبى بدون دستور عملى همراه نیست چرا به دستورات و تعالیم بشرى تن دهیم و خود را مقید به برنامههایى بنمائیم که ساخته و پرداخته فکر ناقص بشرى است. و وقتى که انسان حتماً باید تحت یک سلسله

قوانین و برنامههایى تحت عنوان دین زندگى کند چرا به قانون خالق و پروردگار خویش تن ندهد و تسلیم نگردد اگر انسان ذاتاً و فطرتاً بنده و عبد خلق شد چرا خود را بنده و عبد خالق خود درنیاورد و چرا بندگى و بردگى انسانهاى دیگرى را بنماید که در خَلق و خُلق همتاى اویند.

براى ما مسلمان بسیار روشن است که فقط در تدوین برنامههاى الهى سعادت و نیکبختى نهفته است و انجام همان برنامهها متضمن کمال و سعادت حیات بشرى است که این تعالیم در ادیان الهى گذشته یعنى یهود و مسیح وجودداشت و آنان که در همان زمان بدان عمل مىکردند راه درستى را طى مىکردند امّا بعد از ظهور اسلام آن تعالیم الهى بصورت کامل در این دین مطرح و بیان گردید و اگر سعادتى براى بشر در دنیا و آخرت باشد در همین دین نهفته است. نه در ادیان و مکاتب بشرى که امروزه با شعارهاى پر طمطراق خود تبلیغات دامنه دارى را به راه انداخته و جوانان مسلمان را در کشورها و جوامع اسلامى نشانه گرفته و هدف خویش قرار دادهاند.

پس بیائیم به تعالیم اسلام و اعمال عبادى آن خصوصاً به نماز خود را مقید سازیم تا کمال و سعادت را براى خویش و جامعه خود تضمین نمائیم.


نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:5 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


طلیعه سال شصت و یک هجرى نه تنها براى مسلمین بلکه براى همه احرار و آزادگان عالم طلیعه مه آلود و غم انگیزى است. سالى که با بزرگترین حادثه تاریخ بشرى آغاز و دفترى که با تاریکترین صفحات باز مىشود.

طلیعهاى که آفتاب دین و حقانیت مسلمین طلوع کرد و چهره کریه کرکسهاى آدم نما را نمایان ساخت.

صحنه عجیب و حادثه عظیمى که تا بشریت در این عرصه خاکى حیات دارد آن را فراموش نخواهد کرد و تاریخ بشرى هرگز آن را از خاطرهها محو نخواهد نمود. حادثهاى که گستره آن در قلمرو افکار مسلمین محدود نبوده بلکه قرنهاست که افکار آزادگان عالم و متفکران ادیان دیگر را به خود معطوف ساخته است.

گمان نمىرود که از زمان وقوع حادثه در سال شصت و یک هجرى تا

به امروز، سروش غیبى امداد نکرده و عظمت آن را به گوش مُلکیان و مَلکوتیان عالم هستى نرسانده باشد.

آرى عاشورا روزى آشنا براى همه فطرتهاى پاک بشرى است و قلبى نیست که با آن صمیمى نباشد.

اگر چه دهمین روز همه ماههاى سال نزد اعراب مسمى به عاشوراست و لیکن تداعى اذهان به عاشوراى محرم معقود و محصور است. هر چند که شاید گفتار وقایع نگاران و حدیث مورخان بتواند واقعه آن روز را ترسیم و تصویر نماید ولى آنچه که مسلّم است این است که عظمت وقوع حادثه در صفحات تنگ تاریخ نمىگنجد. آنچه را که راویان روایت نمودهاند شمهاى از آن است نه شمول آن.

آنان که در اطراف صحنه عاشورایى کربلا حضور داشتهاند علاوه بر بیان نزاع و درگیرى بین حق و باطل، نکات ظریف و دقیقى را حدیث کردهاند که ما در این مقال در مقام بیان آن نکات نیستیم.

آنچه که در صدد تبیین آن هستیم یک نکته از هزار نکتهاى است که به تواتر رسیده و از ظرائف برجسته ظهر عاشوراست. عمل و سیرهاى که چون سایر سیر امام معصوم(علیه السلام) بر جبین عاشورایان تلألؤ مىکند و تا روز قیامت از افتخارات لشکر حق بوده و پیروان و یاران واقعى آن امام همام از آن عمل و سیره پیشواى خود بر عالمیان مباهات مىورزند. و آن هم صلاة ظهر عاشوراى فرزند پاک زهراست. نمازى که هم فریضه ظهر بود و هم نماز شهادت، هم نماز عشق بود و هم نماز طهارت.

راستى قیام براى نماز در آن حساسترین لحظات مصاف به چه معناست. چرا امام در ظهر عاشورا با اینکه از هر سو هدف تیرهاى دشمن بود به دو یار خود زهیر بن قین بجلى و سعید بن عبد الله حنفى فرمود شما مانع تیرهاى دشمن گردید تا من نماز را به پا دارم. آیا مگر در آن موقع اضطرار، امام معذور نبود؟

آیا اگر امام نماز را در اوّل وقتش اقامه نمىکردند و شربت شهادت مىنوشیدند مأجور نبود؟

و آیا خداوند در قیامت با آن همه ایثارش از ترک فریضه ظهر عاشورا از او سئوال و درخواست مىکردند؟

و آیا آن همه اخلاص و ایثار امام جایگرین دو رکعت نماز ظهر عاشوراى او نمىشد؟.

و آیا نماز در اول وقتش واجب است که امام مىبایست در لحظات اولیه آن نماز را اقامه کند؟

پاسخ تمام سئوالات مزبور این است که اگر امام آن نماز ظهر را هم نمىخواند همان جایگاه و مقام را نزد بارگاه الهى دارا بود ولى آنچه که موجب شد امام نماز ظهر را در آن حساسترین و بحرانىترین لحظات حیاتش بخوانند چیزى دیگرى بود و انگیزهاى که آن عمل را باعث گردید محور قیام او را شکل مىداد و آن دو انگیزه مهم بوده است که اگر این دو عامل درک نگردد به نظر مىرسد که پیام عاشورا بصورت کامل درک نشده است. آن دو عنصر عبارتند از:

الف ـ روح عبودیت و تسلیم پذیرى امام(علیه السلام) در مقابل معبود خویش.

ب ـ توجه دادن و اهمیت به نماز و نقش و سازندگى آن.
نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:4 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


تردیدى نیست در اینکه تجلى ایمان آدمى در عبودیت او نهفته است و دأب و سیره همه انبیاء و اولیاء الهى بر این بوده است که در مقابل معبود و خالق خویش تسلیم بودهاند. با دقت و توجه در رفتار و اعمال ائمّه معصومین(علیهم السلام) به این نتیجه مىرسیم که همه کمالات معنوى و درجات عرفانى و مراتب روحانى آنها محصول روحیه تعبد پذیرى در مقابل عظمت خالق و پست شمردن و عدم اعتنا به قدرتهاى پوشالى و تصنعى بوده است. عظم الخالق فى انفسهم فَصَغُرَ مادونه فى اعینهم. «خداوند درنظر آنان بزرگ است و غیر او در دیده آنها کوچک»(1).

سیره عملى آنها مبیّن این نکته است که دیندارى با ایستادگى در مقابل دستورات و تعالیم دین، زمانى که منافع مادى انسان در تعرض دیگران است یا جان آدمى در معرض مخاطره باشد قابل جمع نیست و دیندار واقعى به کسى گفته نمىشود که دین را براى حفظ منافع مادى و شخصى طلب کند و دین را براى آن اختیار نکرده است که همیشه حافظ منافع او باشد و هرگاه آن منافع در اثر حوادث روزگار متزلزل گردید آن را رها سازد. دین ابزار آسایش و راحتى حیات او نیست که با سلب آن در زندگى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 184 فراز 5.

دین از او رخت بربندد. و دیندارى و ایمان حق تعالى باشعار تحصیل نمىشود.

چنین نیست که هرگاه کسى بگوید من ایمان آوردهام خداوند بدون قراردادن او در معرض فتنه و آزمایش، ایمانش را امضاء نماید.

احسب النّاس اَنْ یترکوا ان یقولوا امنا وهم لایفتنون. ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمنَّ الله الذن صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین.«آیا مردم پنداشتند که همین که بگویند ما ایمان آوریم رها مىشوند و مورد آزمایش قرار نمىگیرند و براستى که ما امتحان کردیم آنان که پیش از ایشان بودند باید علم خدا در مورد کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد»(1).

انسانهایى که ادعاهاى بزرگى بر ایمان به معبودشان داشتند در طول تاریخ بشرى کم نبودند امّا همان انسانها همین که در معرض امتحان و آزمایشات الهى قرار گرفتهاند اولین چیزى را که از کف دادهاند دین و ایمانشان بوده است.

آرى گذشت ایام و تحول زمان و دگرگونى روزگار مهمترین عامل پیدایى ضمایر آدمى است.

فى تَقَلُّبِ الاحوالِ عِلمُ جواهِرِ الرجال.

«در تغییر و گردش حالات گوهرهاى مردان (عیب و هنر آنها) فهمیده شود».(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه عنکبوت، آیه 3 ـ 2.
2 ـ على(علیه السلام) ـ نهج البلاغه ـ ، فیض الاسلام ـ حکمت ـ ص208.

عاملان به دین و دینداران حقیقى از عالمان به دین و دینداران زبانى با حوادث روزگار محک مىخورند هرگاه واقعهاى در زندگى فردى و اجتماعى اتفاق افتد و حیات انسانى را دستخوش ناملایمات قرار داده و از یکنواختى خارج سازد آنگاه معلوم خواهد شد که دیندار واقعى و متعبد حقیقى کیست.

مادام که حیات و زندگى آدمى نوسان پیدا نکند و در مسیر خود حالت قبض و بسط نداشته بلکه حالت سکون داشته باشد منافق در دید و منظر مردم به ایمان شهرت دارد.

اشتغال به یک منصب و مقام اجتماعى، دست یابى به مقامات علمى، اکتساب ثروت و متاع دنیوى، قرار گرفتن در محافل و مجامع عمومى، وقوع اختلافات و منازعات شخصى و دهها مسائل دیگر مىتواند از ابتلاآت و آزمایشات الهى بوده باشد.

اگر روحیات باطنى و اعمال ظاهرى انسان در همه این حالات ثابت ماند چنین فردى در دینداریش صادق است ولى اگر اندک تفاوتى در حالاتش ایجاد شود به همان اندازه نفاق در او رخنه کرده است.

این حالات استوار و ثابت در زندگى بزرگان دینى ما بسیار به چشم مىخورد. بزرگانى که در دنیا با همه مصائب و مشکلاتى که داشتند به پاى معامله با دین نمىرفتند نه با تطمیع حاکمان و متموّلان دینهاى آنان متزلزل مىشد و نه با تهدید معاندان و منافقان ذرّهاى از استقامتشان در دین کاسته مىشد. در حوادث روزگار حتى جانشان را ایثار مىکردند و نوامیس

خویش را در معرض خطر مىانداختند و لیکن از دین خود ذرهاى کوتاه نمىآمدند.

استقامت و پایدارى مداوم در مقابل دشمنان و تواضع و فروتنى و تسلیم محض در مقابل دستورات دین دو وصف متضاد و متعارضى است که در دینداران واقعى جمع است. غرور همراه با خضوع، حرّیت همراه با عبودیت، رقت قلب و عطوفت با جسارت و شجاعت، ورع و تقوا با حکومت و قدرت، اقتدا و قدرت با دادگسترى و عدالت، وحشت با ترس و مبارزه با تسلیم از اوصاف متضادى است که ما از سیره معصومین(علیهم السلام)مىآموزیم.

از صفات بارز نبى مکرّم اسلام و خلف بلا فصل او على(علیه السلام) و فرزندان پاکش(علیهم السلام) متصف بودن به این اوصاف بوده است. یعنى اوج غرور و خشم را در مقابل دشمنان خدا و طاغوتیان داشتند و کمال خضوع و فروتنى را در قبال تعالیم دین از خود نشان مىدادند. در مقابل غیر خدا حرّیت و آزادگى کامل و در قبال پروردگار عبد محض بودهاند. از عذاب الهى وحشت و در مقابل ظالمان و مستکبران حشمت خود را حفظ مىکردند. این سیره مستمر اولیاى دین بوده است که به پیروان خود تعلیم دادهاند. و همه اینها نتیجه روحیه عبودیت و تسلیم پذیرى مردان الهى است که امام حسین(علیه السلام) در همه حالات زندگى خصوصاً در آخرین لحظات حیات با برکت خویش که حساسترین دقایق زندگى را در روز عاشورا در مصاف با دشمنان سخت دل، با قیام در مقابل ذات حق و اقامه نماز از خود نشان دادهاند.

پیام بلند این حرکت امام(علیه السلام) مبیّن غایت و صلت عاشق با معشوق و مُحِب با محبوب خویش است که این حلقه در سختترین شرایط گسستنى نیست. این است الگو و اسوه همه عاشقان حق و هر آن کس که داعیه اطاعت محض و عشق به وصال حق را درسر دارد باید چنین باشد که سراسر زندگى شهداى ما در نظام مقدس اسلامى ثابت کننده همین حقیقت بوده است.


نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:3 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


دومین پیامى که مىتوان از اقامه نماز امام(علیه السلام) در ظهر عاشورا گرفت این است که نماز از تعالیم اکید در اسلام است و جزء احکام و تکالیفى نمىباشد که در مواقع حساس زندگى و با عسر و حرج از مکلّف ساقط گردد. نماز همانند روزه و حج و خمس و جهاد نیست که با اینکه حکم وجوب بر آنها آمده در زمان اضطرار، حکم وجوب از آن برداشته شود.

در شریعت اسلام حکم وجوب بر بسیارى از اعمال بار شده است و لیکن هیچ یک از آن اعمال مانند نماز نیست. جایگاهى که نماز در دین دارد هیچ کدام از احکام دیگر ندارند. یعنى موقعیت نماز در دین بالاترین موقعیت و آثار و برکات آن از برترین آثار است.

الصلاة رأس العبادةِ. «نماز سر عبادت است»(1).

پس نماز چون روزه نیست که اگر انسان در سفر باشد و یا به بیمارى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک الوسائل، ج3 ص92.

مبتلا گردد از گردنش ساقط و به شرط حضر و سلامت بدن، آن را بجا آورد. و یا مثل حج نیست که در زمان استطاعت مالى در تمام مدت عمر یک بار بر او واجب گردد. و همانند جهاد نیست که مشروط به سلامت جسمانى باشد. نماز از اصولى است که در تمام مراحل زندگى در حیات آدمى پابرجاست و هرگز به بهانه سفر، نقص عضو، مرض و بیمارى، کمبود وقت و بهانههاى دیگر از انسان ساقط نمىشود اگر در تمام لحظات زندگى انسانها از روزى که بشر پا به عرصه این جهان خاکى گذاشت تا زمانى که بشر از این عالم رخت بر مىبندد بتوان زمانى را لحاظ کرد که در آن زمان نماز از انسان ساقط گردد باید آن زمان را ظهر عاشورا و آن شخص را امام حسین(علیه السلام)دانست. چون به جرأت مىتوان گفت که:

سختتر و حساستر از شرایط امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا براى هیچ انسانى به وقوع نپیوست و در حقیقت امام به تنهایى تمام بلاهاى تاریخ را از دست شقىترین انسانها در طول تاریخ بشرى به جان خرید و لیکن از نماز خویش غافل نماند.

راستى پس شایسته و بجاست که در زیارتشان بعد از سلام و درود بر ارواح پاکشان بگوئیم: اَشْهَدُ انک قد اقمت الصلاة. «من شهادت مىدهم که تو نماز را اقامه کردى».

پس این همه توجه و عنایت به نماز، نشانه گویاترین پیام عملى امام به پیروان خویش است بر اینکه سرنوشت انسان با نماز در دین گره خورده است و آن کس که براى نماز در دین جایگاه ویژه و خاص را قائل نیست

در دینداریش تردید است. چون چگونه مىتوان عزادار و سوگوار واقعى امام بود و در عین حال به نماز که نزد امام آن همه اهمیت داشت را مهم نشمرد. و چگونه مىشود که کسى براى امام عزادارى نماید در حالیکه حافظ نماز خود نباشد. خود را علاقمند به او بداند و نماز را سبک شمارد. براى او سینه بزند ولى دل به خدا نسپارد. براى او اشک بریزد ولى رشک الهى بر دل نداشته باشد. خود را شیعه و شاگرد مکتب او بداند ولى بارزترین، آرم و نشانى از تشیع و پیروى او را نداشته باشد.

طبل عزاى شهیدان کربلا را به صدا در آورد و صداى آن را به گوش دیگران برساند ولى گوشهاى خودش با آهنگ ناموزون شیاطین و صداى طبل ابلیس آشنا باشد و یقین داشته باشد که امام و یارانش در روز عاشورا نمازشان را ترک نکردند ولى خود با کوچکترین بهانه به نماز پشت پا زند. کسى که چنین رفتارى داشته باشد و در عین حال خود را از پیروان مکتب عاشورا بداند قطعاً پیام عاشورا و فرهنگ عاشورایى را درک نکرده است.

چون پیام نماز امام در ظهر عاشورا بدین معناست که هیچ عاملى نمىتواند موجب ترک نماز شود و هیچ عذرى بر ترک آن پذیرفته نیست و نیز بزرگترین واقعه و حادثه زندگى نباید باعث فاصله افتادن نماز از وقتش گردد و صدق عبودیت عبد در همین است چنانچه در روایت آمده است که على(علیه السلام) فرمودند:

اختبروا شیعتى بخصلتین المحافظةُ على اوقات الصلاة والمواساتُ لاخوانهم بالمال، فَاِنْ لم تکونا فاعزب ثمّ اعزبْ.«شیعیان مرا به دو خصلت بیازمائید: مراقبت بر وقتهاى نماز و کمک مالى به برادران دینى خود و اگر چنین نباشند از آنها فاصله بگیر، فاصله بگیر»(1).

بنابر این نتیجه مىگیریم که نماز ظهر عاشورا در خطیرترین و حساسترین زمان، حداقل این پیام را بدنبال دارد که شیعه راستین امام حسین(علیه السلام) باید دو نشان داشته باشد تا بتواند پیروى خود را از آن امام بزرگوار ثابت کرده باشد. یکى داشتن روح تعبد و تسلیم پذیرى و دیگر اهتمام داشتن به اوقات نماز در تمام حالات زندگى که این دو، آرم و نشان شیعه است. چون شیعه به معناى شیوع و پراکندن است و شیعه را بدان جهت شیعه گفتهاند که سنت و سیره پیشوایان معصوم(علیهم السلام) خود را در زمین ترویج و پراکنده مىسازند و بهترین طریق شیوع و ترویج مسلک و منش آنها طریق عملى است. چنانچه امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم. «مردم را با غیر زبانهایتان (با اعمالتان) به اسلام دعوت کنید»(2).

باشد که همه ما مسلمین خصوصاً نسل جوان در همه فراز و نشیبهاى زندگى چون پیشوایان خود عامل به دین باشیم و نماز را که از ارکان دین است همیشه پا بر جا بداریم و هرگز با هیچ بهانهاى از نماز و سایر اعمال عبادى فاصله نگرفته و ترک ننمائیم که با این عمل مایه زینت رهبران دین و ائمّه معصومین(علیهم السلام) بشمار آئیم نه مایه زشتىشان. چنانچه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصول کافى، ج2 ص672.
2 ـ بحار الانوار، ج5 ص195.

رئیس مذهب شیعه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: کونوا لَنا زَیْنا ولا تکونوا علینا شَیْنا.

«سعى کنید که مایه زینت ما باشید نه موجب زشتى ما»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج70 ص299.

نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:2 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


پس از بحث و بررسى مسائلى در باب نماز و جایگاه و اهمیت آن در اسلام و فضائل و آثار و برکات آن در زندگى مادى و معنوى مؤمنان، در این فصل درنظر داریم که اهمیت آن را در زندگى و سیره عملى علما و بزرگان و مردان الهى جویا شویم. مىخواهیم بدانیم که بزرگان دین چقدر به این امر الهى اهتمام داشتند و تا چه حدّى نماز در حیات و زندگى دنیوىشان تجلى داشته است.

راستى آنان که به مقام بالاى علمى و فرهنگى دست یافته و شهره عام و خاص گردیده و از دست آورد آنان بشریت قرنها استفاده کردند تا چه حد با خداى خویش ارتباط داشتهاند.

آیا آنان که نقش سازندگى را داشته و با تلاش و کوشش خویش بشریت را از رذائل اخلاقى نجات بخشیدهاند با عنایات و توفیقات الهى بوده است یا خیر بدون یارى خداوند؟

و آیا بدون ارتباط با حق و پیوند با مبدأ و منشأ قدرت لایزال الهى کسى قادر است که خود و جامعه خویش را به سوى کمال معنوى سوق داده و آنان را به سعادت برساند؟

بدون هیچ تردیدى مىتوان گفت که بدون روحیه دینى و مذهبى چنین کارى مقدور کسى نیست بخاطر اینکه همه همت لامذهبان و بىدینان در حلّ مشکلات اخلاقى و روحى خودشان خلاصه مىشود.

پس عالمان و دانشمندان اگر چه داراى نبوغ فکرى و اندیشه بلندى بودهاند ولى از عبادات الهى و توفیقات خداوندى بىبهره نبودهاند حتى در بسط دامنه توفیقات خویش بواسطه نماز از خداى خویش مدد مىگرفتند.

ما براى روشنگرى موضوع و آشنا نمودن جوانان عزیز به این موضوع که چقدر و تا چه حد فریضه الهى نماز در رساندن انسانهاى بزرگ به مقام بلندشان نقش داشته به سیره برخى از نقش آفرینان تاریخ، در زمینه فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و نظامى، در خصوص نماز اشاره مىنمائیم باشد که همه ما خصوصاً قشر جوان مسلمان از همین طریق (طریق عبادت) تلاش نموده و در فعالیتهاى خویش در زمینههاى مختلف به مقام بلندى دست یابد.


نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 3:1 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


مرحوم ملا حسنعلى اصفهانى از جمله علما و عرفاى بنام شیعه است از او کرامات بسیارى منقول است کتاب ارزشمند «نشان از بىنشانها» که تا بحال چندین بار تجدید چاپ شده شمهاى از کرامات این عارف وارسته را آورده است.

 در حالات اواخر عمر شریفش چنین آوردهاند که: «روز چهارشنبه بود که حال او به وخامت گرایید. اظهار داشتند که من صبح یکشنبه خواهم مرد و وصایایى بدین شرح فرمودند:

«هر آینه به پیامبران پیش از شما و به شما وصیت کردیم که از خداى بترسید و تقوا پیشه سازید».

(آیه 131 سوره مبارکه نساء):

نیست جز تقوا در این ره توشهاى***نان و حلوا را بنه در گوشهاى

اگر در این راه تقوى نباشد ریاضات و مجاهدات را هرگز اثرى نیست و جز خسران ثمرى ندارد و نتیجهاى جز دورى از درگاه حق تعالى نخواهد داشت. امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:

اِنَّ العلم اذا لم یَعْمَلْ به لم یزدد صاحبه الاّ کفراً ولم یزدد من الله الاّ بُعداً. «همانا هرگاه به علم عمل نشود جز افزایش کفر و بُعد از درگاه حق ثمرى نخواهد داشت».

اگر آدمى یک اربعین (چهل روز) به مجاهدت نفس بپردازد امّا یک نماز صبح از او قضا شود نتیجه آن چهل روز گرد روى هواست بدان که در تمام عمر خود تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچهاى داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شدهاى. اینک اگر شبى تهجدم (نماز شبم) ترک گردد صبح آن شب، انتظار بلایى مىکشم. اگر بجایى رسیدهام به برکت

بیدارى شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است.

اکنون پسرم ترا به این چیزها وصیت و سفارش مىکنم.

اوّل: آنکه نمازهاى یومیه خویش را در اول وقت آنها به جاى آورى.

دوم: آنکه در انجام حوائج مردم هر قدر که مىتوانى بکوشى و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست زیرا اگر بنده خدا در راه حق گامى بردارد خدا نیز او را یارى خواهد نمود.

سوم: آنکه سادات را بسیار گرامى و محترم شمارى و هر چه دارى در راه ایشان صرف و خرج کنى.

چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوا و پرهیز پیشه خود ساز.

تا اینکه روز یکشنبه (هفدهم شعبان سال 1361 هـ . ق) یکى دو ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود که جان به جان آفرین تسلیم نمود و به دیار باقى شتافت. الا اِنّ اولیاء الله لا یموتون بل ینقلبون من دار الى دار. «آگاه

باشید که اولیاى خدا نمىمیرند بلکه از خانهاى به خانه دیگر منتقل مىشوند»(1).
نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 2:59 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


نماز بهترین طاعات و فاضلترین عبادات است چنانکه در حدیث نبوى وارد شده است که:

نماز ستون دین است هرگاه مقبول شد همه عبادات مقبول است و اگر مردود گشت همه عبادات مردود است و چون مقصد اصلى از نماز یاد حق تعالى است و تجدید عهد با او و ثناى او از روى مسکنت و خشوع و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نشان از بىنشانها، ص30 ـ 33.

سئوال مهمات از او به ابتهال و خضوع، پس هر آینه بنده را ناچار است از حاضر ساختن دل در آن و فهمیدن آنچه مىگوید به زبان... .

خداوند از غایت رأفت و نهایت رحمت و فرط کرم و کرامتى که با بندگان دارد آنان را شبانه روز در پنج وقت به نماز امر فرموده تا تکرار ذکر و تجدید عهد در ساعات متقاربه، وسیله تقرّب بندگان گردد به آن جناب و سبب بارور شدن حَبِّ حُب در دل ایشان شود نسبت به رب الارباب.

و ساعتى هم با خشوع و خضوع روى نیاز بر آستانه خداى بنده نواز کارساز نهند. و راز دل بر حضرت «علاّم الغیوب» عرضه دهند غم خود با لطف او گویند و دواى درد خویش از کرم او جویند. تا او تفضّل فرماید(1).

نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 2:58 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


بدنبال حرکت آیه الله حاج آقا حسین قمى (متوفاى 1366 ق) به شهر رى که بخاطر اعتراض نسبت به جسارتهاى ضد مذهبى رضاخان صورت پذیرفت محلّ اقامت ایشان که در جوار حرم حضرت عبد العظیم بود محاصره شد. وى در یکى از شبها به قصد زیارت به مأمورى که نگهبان در باغ بود فرمود:

 

در را باز کن تا به زیارت مشرف شوم. مأمور از باز کردن در خوددارى نمود و به درخواستهاى مکرر او گوش نداد و اعتنا نمىکرد. آیه الله قمى(رحمه الله) خطاب به نگهبان فرمود: ما خود در را باز مىکنیم و مىرویم و احتیاجى به تو نداریم. سپس دو رکعت نماز به جا آورد و پس از آن دعایى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اسرار نماز ـ ملا محسن فیض کاشانى ـ ، ص6 ـ 7.

خواند در این هنگام در باغ خود به خود باز شد و ایشان از باغ خارج گردید و پس از ورود به حرم مطهر و انجام زیارت به باغ بازگشت.

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند***نماز نیمه شبى دفع صد بلا بکند(1)

نماز صبح اسارت

عصر روز سه شنبه وقتى که به دنبال عملیات پیروزمندانه والفجر 8 شهر «فاو» به تسخیر نیروهاى اسلامى درآمده بود ما به اتفاق تعدادى از دوستان امدادگر طى مأموریتى از بهدارى لشکر عازم خط مقدم شدیم و وارد فاو گشتیم. آن روز این شعار حماسى که همچون خورشید بر سینه دیوار مىدرخشید نظرم را به خود جلب کرد: «نماز صبح ظفر را سواره باید خواند». آن روز این شعار به صورت یک مصرع شعر در ذهنم نقش بست و پس از آن همیشه سعى مىکردم که مصرع دیگرى برایش پیدا کنم و آن را به صورت یک بیت کامل درآورم. امّا هر چه به ذهنم فشار مىآوردم و تفکر و تأمل مىکردم به جایى نمىرسیدم تا اینکه در طلوع فجر روز پنج شنبه در خط مقدم نبرد و در سنگر بهدارى بیت شعر بدین گونه تکمیل گردید: در خط مقدم نبرد نتوانستیم استحکامات زیادى فراهم نماییم. دشمن که از سه طرف ما را محاصره کرده بود توانست حلقه محاصره را کامل نماید و در نیمههاى شب بر سنگرهاى ما مسلط

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کرامات علماء، ص164.

شود. شب رفته رفته به سپیدى گرایید و ما نیز از امکان دریافت کمک مأیوس شدیم از این زمان به بعد فکر اسارت بیش از هر چیز دیگر ما را مىآزرد با روشن شدن هوا دیگر هیچگونه حرکتى نمىتوانستیم بکنیم تا چه رسد به این که براى وضو و اقامه نماز بیرون بیاییم. و درست در این لحظات بود که مصرع دوم شعر به ذهنم آمد و اینگونه تکمیل شد.

نماز صبح ظفر را سواره باید خواند***نماز صبح اسارت چگونه باید خواند؟

و با همان حالت مضطرب و نگرانى شدید که در داخل سنگر نشسته بودم، بصورت چمباتمه، دستهایم را به نیت تیمم بر زمین زده و سپس به حالت اشاره، اولین نماز صبح اسارت را به جا آوردم(1).

قبلاً به این نکته اشاره شد که نماز در هیچ برههاى از زندگى حتى در حساسترین لحظات حیات نباید ترک گردد و شاید نماز تنها عبادتى است که در اسلام، مگر در ایام عادات زنان، براى آن استثنایى درنظر گرفته نشد. و مؤمن هرگز از اقامه آن غافل نمىماند. و این مسأله را مجاهدان واقعى راه خدا و حفظ دین اسلام در هشت سال دفاع مقدس در مقابل حزب بعث عراق روشن کردهاند. آنان در حساسترین زمان نبرد با عراقىها از نماز خود غافل نمىشدند. از هزاران نمونه عدم غفلتشان از نماز در لحظات سخت نبرد، یک نمونه را بیان مىداریم تا شاید درسى براى ما قرار گیرد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نماز در اسارت، ص45.

نماز در زیر پتو

پس از انتقال به پشت خط مقدم عراقیها و یک هفته حبس در زندانهاى بصره نماز را با دست و پا و چشمهاى بسته خواندیم. آن هم بدون اینکه جهت قبله را بدانیم ما باید طورى نماز را اقامه مىکردیم که عراقیها متوجه نشوند. یک هفته بعد ما را که حدود پنجاه نفر بودیم به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند و در اتاقى به ابعاد 6×4 متر، که یک پتو کف آن را مىپوشاند حبس نمودند این اتاق یک دریچهاى داشت که از طریق آن نور خورشید برروى دیوار سلول مىافتاد. به همین دلیل توانستیم جهت صحیح قبله را پیدا کنیم. همان روز یکى از بچهها برخاست تا نماز را به حالت عادى اقامه کند اما قهقهه سربازان امنیتى بعث که مست بودند فرصت این کار را به هیچ کدام از ما نداد. آنها با انداختن آب دهان از پشت دریچه و دادن فحش و ناسزا، ما را مجبور کردند تا نماز را به صورت نشسته اقامه کنیم. آن روز، روز جمعه اوّل فروردین سال 65 بود و ما به خیال اینکه سال در ساعت یک بعد از ظهر تحویل مىشود به یکدیگر تبریک گفتیم و از خداوند آزادى بچهها را از بند اسارت طلب کردیم. چند روز بعد ما را به اردوگاه رمادى 10 منتقل کردند در آنجا نیز تا یک هفته نماز را در زیر پتو مىخواندیم(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نماز در اسارت، ص25.

نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 2:56 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )


استاد اخلاق آیه الله حاج آقا رضا بهاء الدینى در باب اهمیت و توجه خاص نسبت به نمازهاى واجب و مستحب چنین مىفرمایند:

نماز معراج است اگر نماز انسان صادقانه باشد و حرفهایى که در نماز مىزند دروغ باشد این نماز معراج است وقتى انسان مىگوید: ایّاک نعبد وایّاک نستعین یعنى عبادت و بندگى من منحصر به حق تعالى است. اگر انسان موجودى باشد که غیر خدا را عبادت نکند و به ما سوى الله استعانت نجوید نماز معراج اوست. ولى چرا نفوس عروج پیدا نمىکنند چرا به سوى خدا حرکت نمىکنند؟ چگونه است که هم نماز مىخواند هم قلدرى و سفاکى مىکند این براى این است که نمازش صادقانه نیست.

اگر نماز صادقانهبود عروج دارد. دروغبافى آدم را به جایى نمىرساند. در نماز امام زمان (عج) تکرار ایاک نعبد و ایاک نستعین براى این است که عروج پیدا کنید. ولى اگر صدتا دروغ گفتید سقوط پیدا مىکنید»(1).

و در شرح حالش چنین مىفرمایند:

«بنده از نوجوانى به روزه و نماز شب علاقمند بودم سالهاى بسیارى با آنها انس داشتهام که منشأ آثار و خیرات فراوانى برایم بودهاند. اولین بارى که ارواح علماى بزرگ به سراغ ما آمدند هنگامى بود که از شدّت روزه فشار سختى را تحمل مىکردم حتى افرادى چون امام خمینى توصیه به

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نردبان آسمان، ص268 و163.

ترک روزه مىکردند امّا آثار و برکات آن بسیار بود و علاقه فراوانى به آنها نشان مىدادم. به نماز شب نیز عشق و علاقهاى زیاد در خود احساس مىکردم به طورى که خواب شیرین در برابر آن بىارزش بود.

به حدّى این شور و عشق در من زیاد بود که گاهى خود بیدار مىشدم و گاهى دست غیبى مرا بیدار مىکرد یادم هست در سال 1365هـ ش، که بیمار بودم در اثر کسالت ضعف شدیدى پیدا کردم بر آن شدم که در آن شب، نماز شب را تعطیل کنم چون توان آن را در خود نمىدیدم. امّا در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینى(قدس سره) را در خواب دیدم که مىگوید بلند شو و مشغول نماز شب شو.

در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم. البته تأثیر روزه و نماز شب با دست کشیدن از گناه و دورى از محرّمات حاصل مىشود»(1).

نماز، کار بزرگى است. گمان نکنید کار آسانى است. عظمت نماز به پیکره نماز نیست به این نیست که اولش تکبیر و آخرش تسلیم و داراى اقوال و افعال و اذکار و قیام و قعود باشد نماز بزرگ است چون براى توحید و اخلاص در عبودیت است و گر نه انسان صد سال هم که نماز بخواند مشرک است. عروج بشر به توحید عملى و توحید اعتقادى به انقطاع از غیر خدا و وابستگى و اتصال به خداى تعالى است. در این مرحله است که بشر منتهاى عبودیت و تکامل را طى کرده است»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آیت بصیرت، ص97.
2 ـ نردبان آسمان، ص164.
نوشته شده در یکشنبه 86/9/4 ساعت 2:54 عصر به قلم من منتظرم ❤ دیدگاه منتظران ( )

<      1   2   3   4   5      >


      ѕσкσтє7